انسان ها
هنر را برای تسکین خود برگزیدهاند ، چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر هنری در هنر مایه آرامش میجویند.
آنچه در هنر به نظر اصل است، زیبایی است. هرچند در هرزمانی زیبایی را به شکلهای مختلفی درک میکنند، برخی هنر را آینه واقعیتهای موجود درجهان از طبیعت تا زندگی آدمها به حساب میآورند.
برخی زمانی نام هنر را بر چیزی می گذارند که سازنده اش با آن احساس آرامش کند و آنچه در نظر دارد به تمامی بیان کرده باشد.
برخی میگویند ؛ اگر مخاطب به درستی نفهمد که هنرمند چه میگوید، اثر چه ارزشی میتواند داشته باشد.
برخی از شکل اثر حرف میزنند که اگر اثر هنری از قواعد و شکل درست هنر پیروی نکند، یک اثر هنری خلق نکرده است.
امّا
اکنون همه ی این گروهها بعد از قرنها بحث میدانند که اثر هنری درواقع همه ی
اینهاست.
و تک تک این گروهها حق دارند؛ ولی بدون بقیه ناقص هستند.
بسته به آن که هنرمند چه ابزاری را برای بیان هنرش انتخاب کند، هنرها شاخههای مختلفی را تشکیل دادهاند.
همچنان که باید بدانیم برخی سخنها را تنهابا برخی ابزارها میتوان گفت . برای نمونه، شایدنتوانیم ،صرفن از روی یک شعر
حافظ یک
فیلم سینمایی بسازیم ؛ زیرا
حافظ
با دقّت مطلبی را انتخاب کرده که صرفن با شعر بیان میشود. د راین صورت
این اثر برای همیشه به صورت یک شعر باقی است و کسی آن را به زبان دیگر
درنمیآورد؛ و لی شده است که یک اثر هنری با یک ابزار دیگر بیان بسیار
زیبایی به خود گرفته است.
امّا همچنان که گفته شد اصل در هنر زیبایی
است. باهر ابزاری که میطلبد، باید چیز زیبا را خلق کنیم و آن را به جهان و
آدمها هدیه کنیم. این میتواندبرای همیشه ماندگار باشد. مانند
مجسمه سازی در دورهای از
یونان یا
نگارگری دوره عباسی در
ایران.