آفرینش

من چیزی ندیده ام در جاده های بی پایان، جزء درخشش و صمیمتِ هستی!

آفرینش

من چیزی ندیده ام در جاده های بی پایان، جزء درخشش و صمیمتِ هستی!

باز خواه ام گشت


پاییز

باز خواه ام گشت

برایِ  چشیدنِ

حسِ نوبرانه ی صدای ات

که به من خواهد رسید

 

نمی دانم

اگردر انتظارم نباشی

کجا متوقف کنم

راه ام را

بر اسکله

به باغِ ِ انار

بر قلبِ تو

که مدام سفر می کنم در آن؟

 

اکنون

باور دارم

این خیالِ دور

به زودی

به پایان می رسد

 

و من

باز خواهم گشت

برایِ  شنیدنِ صدایی

که  روایِ  داستان هایِ عاشقانه است

لبانش امّا

طعمِ بوسه را نچشیده اند.

فرشته نوری




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.